چرا کتاب ها فصل دارند؟
به گزارش مجله گذر عمر، نیکولاس دیمز، که دکترای ادبیات انگلیس و آمریکا دارد، دو دهه پیش با این سوال روبرو شد که چرا کتاب ها فصل دارند؟ در ابتدا جوابی برای این سوال نداشت و آن را به سوال چرا آسمان آبی است؟ تشبیه کرد که بیشتر آدم ها جوابی برای این سوال هم ندارند. این سوال مدام به فکر دیمز خطور می کرد تا آنکه در نهایت تصمیم گرفت برای رسیدن به جواب تحقیقاتش را شروع کند و به تاریخ فصل کتاب ها بپردازد. این تحقیقات به کاوشی صرفاً آکادمیک ختم نمی گردد بلکه تاریخ داستان سرایی و چگونگی خلق کتاب ها را درون خودش دارد؛ حتی امروزه قصه ها و روایت ها تأثیر عمیقی بر زندگی روزمره ما دارند، از کتاب ها تا فیلم ها تحت تأثیر داستان سرایی هستند.
فصل اول: تاریخی طولانی
در بیشتر متون تاریخی می بینیم که کتاب ها به بخش های مختلف تقسیم نشدند بلکه کلمه ها دنبال هم قطار شدند، بی آنکه جدا شوند. قدیمی ترین متن دارای فصل بندی که دیمز با آن روبرو شد، کتیبه ای رومی از اوربینو در باب مسائل قانون بود که قدمت آن به دو قرن پیش از میلاد مسیح می رسد. پرفسور دیمز، در کتابی با عنوان فصل: تاریخ بخش ها از دوران باستان تا قرن بیست ویکم (The Chapter: A Segmented History from Antiquity to the 21st Century)، شرح می دهد که آن کتیبه قاعده جدیدی را تثبیت نموده؛ دیمز نوشته: قانونی در جریان بوده اما همین قانون تقسیم بندی شد و هر بخش هم عنوان خودش را داشت.
چنین بود که برای اولین بار از فصل بندی استفاده شد؛ برای نظم دادن به متونی که اطلاعاتی در اختیار خواننده هایش قرار می داده و در مباحث قانونی، پزشکی و زبانی به کار می رفته. به گفته دیمز هدف این تقسیم بندی ها این بوده که به خواننده ها راحت تر بفهمانند برای اطلاعات مورد نظر خود، به کجای متن نگاه نمایند.
در دوران باستان طومار رایج ترین نوع نوشتاری بوده و گاهی طومار کوچکتری هم در کنارشان قرار می دادند که شامل لیست فصل های طومار اصلی بوده.
فصل دوم: راه ورسم مختلف نوشتن
تحقیقات پروفسور دیمز در بر گیرنده تاریخ دو هزار ساله گذشته ادبیات غرب است، یعنی شامل این مبحث هم می گردد که کلام نوشتاری چگونه سیری را طی نموده و تکامل یافته؛ برای خواننده امروز متون باستانی غیرقابل خواندن هستند. به عنوان مثال، تا قرن نهم میلادی خطوط نوشتاری زنجیره ای از حروف بهم پیوسته و بدون گسست میان کلمات بودند. پروفسور دیمز نوشته: کوشش برای جذب توجه اشخاص به متنی که کلمات جدا از هم ندارد، به مراتب دشوارتر است اما به نظر می رسد این کار را بدون مشکل آنچنانی انجام دادند.
تحقیقات دیمز نشان می دهد تاریخ متون در واقع سرگذشت روش های متنوعی است که نوشته در آن بخش بخش می شده. دیمز مشاهده نموده که در دوران مدرن متون بسیار دقیق فصل بندی می شوند اما دو هزار سال پیش به این منوال نبوده.
فصل سوم: گذران زندگی با فصل بندی
در بیشتر طول تاریخ کار فصل بندی در کتاب ها بر عهده نویسنده ها نبوده بلکه وظیفه ویراستار ها بوده؛ به عمل فصل بندی کاپیتولاسیون (capitulation) می گفتند. دیمز در باب کاپیتولاسیون شرح داده: تکنیکی باستانی بوده و در اروپای قرون وسطی توسعه پیدا کرد؛ متنی که شما ننوشتید، متنی که از قبل وجود داشته، بایستی تقسیم بندی گردد به گونه ای که منطقی باشد. عملی فکری بوده که محققان آن را اجرایی می کردند، به خصوص در امپراتوری روم و هم چنین به دست راهب های قرون وسطی. این عمل شغلی بسیار بسیار دیرینه و طولانی بوده.
بسته به هر هر ویراستار یک کتاب می توانسته به روش های بی شماری فصل بندی گردد.
فصل چهارم: تقسیم کتاب مقدس
از مهم ترین بخش تاریخ فصل بندی می توان به انجیل مسیحی اشاره نمود. انجیل در ابتدا بدون فصل بندی نگارش شده بود اما در طول سالیان، بیشتر میان قرن چهارم تا قرن سیزدهم، به روش های مختلفی بخش بندی شد. بعضی از محققان انجیل را به فصول بسیار کوچک و کوتاه و دیگران به فصل های بلند و طولانی تقسیم کردند. تا جایی که گیج نماینده شد، چراکه فصل دوازده در انجیل یوحنا را در نسخه های متفاوت آنالیز کنیم می بینیم که معانی متفاوتی ارائه می دهند.
اما این روند در اوایل قرن سیزدهم میلادی تغییر کرد؛ اگرچه چنین اطلاعاتی تأیید نشده اما احتمال می دهند که استفان لنگتون، استاد الهیات در دانشگاه پاریس که بعدها اسقف اعظم کانتربری شد، فصل هایی که در انجیل های امروزی تعبیه شده را در حدود سال 1210 الی 1220 معین کرد.
نظریه دیگر این است که در همان محدوده تاریخی این سیستم فصل بندی، که انجیل امروزی به این ترتیب چاپ می گردد، از مجموعه ای از مؤسسات مذهبی در انگلستان درآمده. هدف این بوده که فصل ها به میزان ای در بیایند که حجم هر کدام یکسان باشد و در عین حال منطق روایت هم حفظ گردد. پرفسور دیمز عنوان می نماید: اینگونه فصل بندی در زمان خودشان با بدبینی افراد روبرو شد… و در ادامه تا حدود قرن هجدهم این بدبینی ادامه داشته.
فصل پنجم: برعلیه فصل
همه از اینکه فصل ها بخشی از استاندارد متن کتاب ها شده بودند، رضایت نداشتند. جان لاک، پروفسور رشته فلسفه در قرن هفدهم میلادی، منتقد نحوه فصل بندی انجیل بود. پروفسور دیمز می گوید در واقع جان لاک معتقد بود اصلاً نباید این تقسیم بندی انجام می شد. دیمز نوشته: او معتقد بود قطعه های فصل مزاحم روند پیشروی افکار هنگام مطالعه می شد. لاک باور داشت خواننده باید بدون وقفه مطالعه کند، تا در واقع آنچه لاک زنجیره ای از استدلال می خواند از ابتدا تا انتهای متن دنبال می شد، و فصل ها روشی فاجعه بار برای فهم بهتر متن بوده.
فصل ششم: زمان علامت گذاری
مرحله بعدی در تاریخ فصل ها تغییری بزرگ ایجاد شد؛ در نگارش کتاب ها استفاده و تنظیم فصل ها بر عهده خود نویسنده ها نهاده شد. فصل ها بخشی از روند نوشتاری نویسنده ها شدند و روایت را با در نظر گرفتن فصل ها تنظیم کردند. با رسیدن دوران مدرن رمان ها در اروپای قرن هفدهم و هجدهم، فصل بندی به عنوان ابزار زمان بندی عمل کردند و بعلاوه بخشی از ضرب آهنگ کتاب ها شدند. پروفسور دیمز نوشته: نویسنده ها معین تکلیف می کردند، که فصل ها را کوتاه نمایند، یا به طریقی به آنها شکل بدهند.
دیمز در ادامه شرح می دهد که فصل ها به یکی از ابزار اصلی نویسنده ها تبدیل شدند، اگر چنین نبود نمی توانستیم به آنها روایتگر بگوییم، روایتگرهایی که خواننده ها را مستقیم مخاطب خودشان قرار می دادند. نویسنده به خواننده هایش یادآوری می کرد که می توانند کتاب را زمین بگذارند و به خودشان استراحتی بدهند. با فصل بندی می توانستند توجه خواننده ها را بهتر به خودشان جلب نمایند. وسیله ای شد تا به وسیله آن از خواننده ها عذرخواهی نمایند که چقدر از زمان شان را گرفتند. و در نهایت پیروز شوند رابطه ای میان خودشان و خواننده ایجاد نمایند.
فصل هفتم: فصل های در باب رشد بچه ها
پروفسور دیمز می گوید که امروزه یکی از نشانه های رشد کودک گذر از کتاب های مصور به سوی کتاب های فصل دار است. کتاب های فصل دار را اینگونه توصیف نموده: گام بزرگی در باب رشد تجربیات بچه ها در روبروه با روایت است… این اولین برخورد بچه ها بعد از دستیابی به توانایی خواندن است.
این گذر مشابه همان پدیده ای است که روانشناس ها پایداری شئ (object permanence) می نامند؛ کودک نوزاد به این درک می رسد که با اینکه وسیله ای را از دیدگانش پنهان کردند اما هنوز آن وسیله وجود دارد. دیمز در باب فصل ها می گوید: فصل هم در مواقعی همین عملکرد را دارد. به کودک نشان می دهد با اینکه داستان متوقف شده اما هنوز می توانند آن را ادامه بدهند… به بچه ها می گویند که اجازه دارند روایت را ترک نمایند و دوباره واردش بشوند.
فصل هشتم: جریان
پیشرفت های فناورانه در دهه های اخیر موجب شده فصل بندی شیوه های دیگری از داستان سرایی را خلق کند. فصل ها بخشی از روند فراوری سریال های تلویزیونی شدند، هر قسمت سریال ها بادقت بخش بندی شدند و از ابزاری مانند مرور آنچه در قسمت های قبل گذشت و انتها های نفس گیر در هر قسمت استفاده می نمایند. دیمز می گوید: نتیجه می گیریم که این روایت ها به گونه ای در زندگی هایمان نفوذ کردند… حتی زمانی که خودمان دنبال داستان ها نمی رویم هم می بینیم که چنین تجربیاتی را در روزمره مان می چشیم.
به عنوان مثال سریال محبوب شوگون، که از شبکه FX پخش شد، هر قسمتش با نام و عنوان خاص خودش آغاز می شد و سپس درام هر قسمت تا حدودی مستقل روایت می گردد. پروفسور دیمز می گوید فصل ها آنقدری رایج و کاربردی هستند که همواره می توان در تنظیم آنها خلاقیت به خرج داد. دیمز در نهایت اینگونه نتیجه می گیرد: بنابراین همواره، به ترتیبی، فصل ها با ما خواهند ماند.
منبع: ABC
منبع: دیجیکالا مگ